تو و سکوت من و این ترانه ی مغضوب
هوای تلخ دی و آه و ضجه ی سرکوب
*****
و خون خسته دلان خشک بر درخت سیاه
به جرم اشک، سخن، شعر، چهره ی محجوب
*****
بگو به خاک چه بر جنگل سپید آمد
زمین یخ زده و برگ و خش خش و جاروب
*****
زمین که نه ولی آنجا زمانه شاهد بود
چه نغمه ها که دریدند با ببند و بکوب
*****
جماعتی همه سرگرم قتل و خونبازی
من و تو و دل خونین و عابری مجذوب
*****
شب و نجاست صد جانماز پوشالی
چه افتخار به سجاده ی پر از آشوب
*****
از آن سیاهی شبها چه یادگاری ماند
نوای دشتی باران و رنگ شهرآشوب
*****
همیشه خشم، همیشه ریا، همیشه دروغ
کشیده آتش رخوت به خرمن بد و خوب
*****
بهار آمد و شمشادها همه سبزند
ز رنگهای زمستان سیاه مانده به چوب